خسرو فرمند | شهرآرانیوز - بیست وسوم تیرماه ۱۳۲۳ دختری در خانواده گلستان به دنیا آمد که زندگی اش خوراک شرح حال نویسان یا روزنامه نگاران حوزه فرهنگ و ادب و هنر است. پدرش صاحبِ نامی است که حرفهای درگوشی جذابی پشت سرش هست (از علاقه دوسویه میان او و زن شاعری بلندآوازه تا دیدگاههایی که بی رودربایستی به زبان میآورَد).
برادرش مستندساز و عکاس مطرحی بود که به شکلی غم انگیز جانش را از دست داد. همسرش فیلم برداری برجسته در سینمای ایران بود. پسرش (مانی حقیقی) هم سینماگر شناخته شدهای است. به جز برخورداری از این ژن خوب و بالیدن در فضایی نخبگانی، خودش هم زمانی گاراژ خانه اش را به کتاب فروشیای تبدیل کرده بود که محفل نویسنده و شاعر شد و بعد هم نگارخانهای خبرساز برپا کرد. همچنین در سالهای اخیر، حضورش در یک برنامه «تدتاک» و سخنرانیای که درباره زندگی و تلاشها و موفقیت هایش کرد، بحثهایی برانگیخت. اما همه اینها را کنار بگذارید و به لیلی گلستان به مثابه مترجمی ادبی نگاه کنید که از خوبان این عرصه است.
مسئله فقط این نیست که او مترجمی توانمند محسوب میشود، بلکه خانم گلستان قریحه و سلیقهای خاص دارد و تعدادی از آثار به یادماندنی ادبیات داستانی جهان را به فارسی برگردانده است که جزو کتابهای محبوب یا متمایز کتابخانه شخصی خیلی از کتاب خوانهای ایرانی است. اگرچه این مترجم ادبی «بیگانه» آلبر کامو و «مردی با کبوتر» رومن گاری و «گزارش یک مرگ» گابریل گارسیا مارکز و... را به مخاطبان ایرانی عرضه کرده است، در ادامه قصد داریم اشارهای کنیم به عنوانهایی از همان کتابهای محبوب و متفاوت.
«تیستو سبزانگشتی» رمانی از موریس دروئونِ فرانسوی برای بچه هاست. داستانی که محتوای تلخ آن ظاهرا از میان مخاطبان ایرانی، بزرگ سالها را بیشتر به خود جذب کرده است، شاید هم این بزرگ سالان امروز فقط از خواندن داستان تیستو در کودکی خود خاطره نیکی دارند. قهرمان رمان، پسربچهای به نام تیستو است که توانایی منحصربه فردی دارد؛ او با انگشتانش میتواند بذرها را به گیاهانی سبز و زیبا تبدیل کند. پسربچه تحت تأثیر سبیلو، باغبان پیری که تنها دوست اوست، بنا میکند به سرسبز و دلربا ساختن جهان پیرامونش، از بیمارستان تا زندان و محل زندگی فرودستان و حتی توپ و تفنگهای ساخته شده در کارخانه پدرش. پایان داستان غم انگیز است؛ سبیلو میمیرد و تیستو تصمیمی برای ادامه مسیر زندگی اش میگیرد...
«اگر شبی از شبهای زمستان مسافری»، رمان عجیب و پسانوگرای ایتالو کالوینوی ایتالیایی، دیگر کتاب خاصی است که سلیقه لیلی گلستان برای مخاطبان فارسی زبان برگزیده است. رمانی شامل تعدادی ماجرای ناتمام و با مشارکت و بازی نویسنده و خواننده. کالوینو داستانش را این گونه آغاز میکند: «تو داری شروع به خواندن داستان جدید ایتالو کالوینو، شبی از شبهای زمستان مسافری، میکنی. آرام بگیر. حواست را جمع کن. تمام افکار دیگر را از سر دور کن. بگذار دنیایی که تو را احاطه کرده در پس ابر نهان شود...» شمای خواننده که مرد هستی، در این رمان خطاب قرار میگیری. در جایی دیگر، این بار شمای خواننده زن، طرف صحبت و روایت نویسنده ای. داستان پیش میرود و اتفاقاتی میافتد تا شما دو تن که به دنبال سر درآوردن از ماجراها با یکدیگر همراه میشوید، با هم ازدواج کنید...
سومین و آخرین کتاب ویژهای که از گلستان معرفی خواهیم کرد، «زندگی در پیش رو» است. رمان خواندنی رومن گاری که البته برای فریب داوران جایزه گنکور و دریافت دوباره این جایزه، آن را با نام امیل آژار منتشر کرد. مومو قهرمان داستان، پسربچهای است که در محیطی نکبت بار تحت سرپرستی پیرزنی به نام رزا خانم زندگی میکند. روابط و احساسات و ادبیات گفتاری و اشکها و شادیهای این کودک قصه دلنشینی فراهم کرده است که تا سالها لذتش در ذهن خواننده میتواند ماندگار باشد. ترجمه فارسی کتاب، مانند نسخه فرانسوی که با نامی مستعار چاپ شد، سرگذشت عجیبی پیدا کرد. بار اول در سال پایانی دهه ۵۰، انتشارات امیرکبیر آن را چاپ کرد و با مصادره این مؤسسه، بازچاپ آن تا سالها متوقف ماند. اوایل دهه ۸۰ پس از گذشت بیش از ۲ دهه، نشر بازتابنگار کتاب را تجدیدچاپ کرد، اما مدتی بعد، مجوز این انتشاراتی لغو شد تا اینکه در سالهای اخیر، نشر ثالث نسخه تازهای از «زندگی در پیش رو» را منتشر کرد.
چنان که اشاره شد، لیلی گلستان برگردانهای دیگری هم دارد و حتی کارهای غیرداستانی هم ترجمه کرده و کتابهایی را هم خودش نوشته است؛ اما غرض از یاد کردن از ۳ کتاب پیش گفته، توجه دادن مخاطبان به ذوق و سلیقه این مترجم توانای ایرانی است. طبع و نگرشی که سراغ کتابهایی را برای فارسی کردن متنشان میگیرد که بعید است دیگری آنها را کشف کرده باشد.
دختر فرهیخته خانواده گلستان ژن خوب دارد و امکاناتی هم در زندگی داشته است که خیلیها از آن بی بهره بوده اند؛ با این همه، از میان فرزندان سرمایه سالاران بسیاری که کارخانه اسلحه سازی دارند، یکی شان میشود تیستو سبزانگشتی که به فکر آفرینش زیبایی میافتد؛ و از بین بچههایی رشدکرده در رفاه، یکی میشود لیلی گلستان که مترجمی قابل و خوش سلیقه است.